معنای غربت
چقدر دیدهبانی در این غربت بیکرانه استوار است ! و چقدر درک آن برای ذهن ما ناشدنی ! اگر چه « غریب » را می توان در لغت شناخت و در معانی آن جستجو کرد ، اما باور کن که معانی حقیقی آن بیش از این دو تا و چند تاست که میگوییم .
. غربت باری سنگین است که بر شانهی غمین امام ، سنگینی میکند و دریغا که ما برای برداشتن این بار یا دست کم سبک کردن آن هیچ گاه دست به کار نشدهایم .
معرفت دوای همهی دردهای بیدرمان ماست ، که اگر کسی ذرهای از شهد آن نوشید ، تشنهتر می شود و این عطش باعث می شود که افقهای محبت و ذکر یک به یک فتح گردد. پس بخوان :
اللهم عرفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک
اللهم عرفنی نبیک فإنک إن لم تعرفنی نبیک لم أعرف حجتک
اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ظلت عن دینی(کافی ، ج 1 ، ص 337)
خدایا ، خودت را به من بشناسان که اگرنشناسانی نبی تو را نمیشناسم .
خدایا ، رسولت را به من بشناسان که اگر نشناسانی حجت تو را نمی شناسم.
خدایا ،حجت خود را به من بشناسان که اگر نشناسانی از دینم گمراه میشوم .
غربت وانهادگی
تصور کنید مردی آگاه و فرزانه را که در میان جمعی جوان حضور دارد و فرض کنید این مرد با تقوی کوله باری از علم و تجربه و سخن دانی را به همراه دارد . وقتی مشکلی سر راه افراد قرار می گیرد و آنان با مسالهای در زندگی برخورد میکنند ، مسلم است که میتوانند به مدد تیزبینی و تقوی و بصیرت او ، راه را از چاه شناسند و انتخاب درست را انجام دهند . آن فرد هم از نظر سنی ،هم از بعد معنوی و علمی از جوان ترها بالاتر است و کلید درهای بسته و گرهگشایی گرههای کور آنان به دست اوست . اگر این جوانها او را نشناسند و برای حل معضلاتشان به او رجوع نکنند و راهنمایی نخواهند ، در واقع او را کنار گذاشتهاند ، از او استفادهای را که شایسته است نکردهاند و بیتوجه و اعتنا به سادگی از کنار او گذاشتهاند ناگوارتر از این حالت ، هنگامی است که افراد دور و بر ، این پیر راه و راهنمای آگاه ،از سوابق ، مهارتها و تجارب او با خبر باشند و بدانند اگر مسالهای حل نشدهای دارند او پاسخگوست ، اما در عین حال سراغی از او نگیرند . اگر به صورت صحیح ، نعمت وجود او مورد بهرهبرداری قرار نگیرد ، یعنی یا اصلاً آشنایی با او در میان نباشد یا او را بشناسند اما کنارش بگذارند ، درحقیقت او را غریب گذاردهاند .
مهجور ، متروک ، معطل
این معنای غریب با مفاهیم « مهجور » ، « متروک » و « معطل » توضیح داده می شود . مهجور یعنی فردی که طرد شده و از صحنه رانده شده باشد . متروک یعنی ترک شده و معطل چیزی است که در جهت هدفی که باید از آن استفاده نمیکنند . اگر معطل را به شخصی نسبت دهیم ، به این مفهوم است که دیگران در حق او کوتاهی کردهاند و در واقع نصیب گرفتن از او را ترک نمودهاند و خود به خود در برخورد با او و بهرهوری از او را به روی خود بستهاند .
مفهوم فرونهادگی ،وانهادگی و واگذاشتگی دقیقاً از اینجا نتیجه می شود .وقتی فرد معطل می شود ، یعنی فیض جستن از او تعطیل می گردد ،کار به آنجا میانجامد که گویی افراد طردش کردهاند و از عرصه ی یادآوری و پیروی کنارش گذاشتهاند . به علاوه ، این مفهوم از غربت با شکر عملی در ارتباط است . علم آن فرد ، تقوای او و آینده نگریاش برای آن جماعت نعمت است و وقتی نسبت به این اوصاف او استقبالی صورت نگیرد ، یا به عبارتی آن نعمت با بیمحلی روبرو شود و شکر عملی – برخورد عملی صحیح با نعمت - دربارهی آن به جا نیاید ، غریب خواهد ماند .
این مفهوم در مورد امام غریب ما نیز صدق می کند . در حقیقت با نظر به هر یک از اوصاف و جنبههای « نعمت بودن امام عصر علیه السلام برای ما » میتوان غربت ایشان را تحلیل کرد . در ارتباط با هر یک از اوصاف حضرتش اگر اولاً شناختی نسبت به آنها وجود نداشته باشد و افراد ندانند آن ویژگی خاص در ولی نعمتشان هست ، یک مرتبه از فرو نهاده بودن امام غریب آشکار می شود و مرتبهی رنج آورتر این است که افراد ، نسبت به وصفی آگهی داشته باشند و بدانند که میتوانند از دستگیری و فیوضات آن برخوردار شوند ،اما سراغی نگیرند و پیگیر بهرهمندی از آن نشوند . برای تذکر به غربت آن امام ناپدید ، به دو وصف از اوصاف ستودهی ایشان اشاره میکنیم تا با بازگشت به درون خود ببینیم آیا حق شکر عملی این جنبههای نور بخش مولایمان را ادا کردهایم یا نه ؟